قوم خورشید،
که جز عشق نمی دانستند
همه با دشنه ی شب
تا خدا بال گشوده
رفتند .
عصر ما،
عصر خسران و غم است
تا صنوبر بکشد قد با ذوق
تا کبوتر بپرد شاد
به هرجا که دلش می خواهد
تا دلی هیچ پریشان نشود
ابر پر بغض،
چنین می فرمود :
(یکنفر مانده از این قوم ،
که بر می گردد» ۱
طارق خراسانی
درباره این سایت